این حکایت بخونید اگه مختون سوت نکشید هرچی دلتون خواست بگید
چقدر ما نسبت به کارمان تعهد داریم؟
این حکایت بخونید اگه مختون سوت نکشید هرچی دلتون خواست بگید
چقدر ما نسبت به کارمان تعهد داریم؟
سخنرانی جالبیه!!!
گفتم بذارم شاید چندتا هم درد پیدا کنم...
آخه میگن....
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
بامردم بی درد ندانی که چه دردیست....
میگویند:
ﺑﺠﺎﯼ ﻧﺬﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ع) ﺑﻪ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺯﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ !
ﺑﺠﺎﯼ ﻫﯿﺄﺕ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺑﺠﺎﯼ ﺻﺮﻑ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﺿﺮﯾﺢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ!
ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﺪ ﻭ ﺑﮕﯿﺪ:
خداوند به حضرت داوود علیه السلام وحی فرمود که : "ای داوود به گناهکاران بشارت بده که من توبه شما را می پذیرم و عفوتان می کنم. چون آن ها غیر از من کسی را ندارند، گناهکاران دل شکسته اند. گناه کرده اند و امیدشان به عفو است."
زن و شوهری داخل تاکسی شدند.پس از دقایقی راننده تاکسی به مردگفت: به خانومتون بگید رژش را عوض کند.من از این رنگ خوشم نمی آید
مرد عصبانی شد.یقه ی راننده را گرفت .چندین فحش نصار راننده کرد و به او گفت
چرا به ناموس مردم نگاه میکنی مگه خودت ناموس نداری؟رنگ رژ خانوم من به تو
چه ربطی داره؟راننده لبخندی زد و گفت:اگر به من ربطی نداره پس برای کی
آرایش کرده؟
اگر برای شما بود که در خانه این کار را میکرد!مرد یقه ی راننده را ول کرد
و خشمش را فرو برد.بعد یه دستمال به همسرش داد تا رژش را پاک کند...