خاطره..
شهید بابایی
اطلاعیه لایه باز مراسم هفتگی هیئت
این اطلاعیه رو برای هیئت محل زده بودم که متاسفانه استفاده نشد. ان شاء الله اون دسته از دوستانی که استفاده میکنن ما روهم یاد کنن ، یا حیدر مدد
جهت دریافت اطلاعیه لایه باز مراسم هفتگی هیئت با ذکر یک صلوات روی تصویر زیر کلیک کنید
پ.ن: گمنامی
من و تیسمار بابائی برای بازدید یکی از مناطق جنگی جنوب به جبهه رفته بودیم. آفتاب غروب کرده بود و هوا خیلی سرد بود. از دور آتشی را دیدم که عده ای اطراف آن جمع شده بودند. از تیمسار خواستم تا با هم نزد آنها برویم، اما او نیامد و در گودالی دراز کشید.
آنها درباره موضوعات مختلفی صحبت کردند. وقتی از نیروی هوایی و تیمسار بابائی سخن به میان آمد به شدت از او انتقاد می نمودند. یکی از آنها می گفت: تیمسار بابائی هم مثل سایر فرمانده ها بعضی وقت ها سری به قسمت های آرام جبهه می زند و بعد هم با هواپیمایش بر می گردد… . من که از حرف های آنان ناراحت شده بودم، گفتم: برادران! شما فکر می کنید آن کسی که در آن گودال دراز کشیده، کیست؟ او تیمسار بابائی است و همیشه در جبهه هاست؛ اما هیچ کس او را نمی شناسد!
گوینده خاطره: تیمسار خلبان شهید رضا خورشیدی
- ۹۳/۰۲/۰۱