زن و شوهری داخل تاکسی شدند.پس از دقایقی راننده تاکسی به مردگفت: به خانومتون بگید رژش را عوض کند.من از این رنگ خوشم نمی آید
مرد عصبانی شد.یقه ی راننده را گرفت .چندین فحش نصار راننده کرد و به او گفت
چرا به ناموس مردم نگاه میکنی مگه خودت ناموس نداری؟رنگ رژ خانوم من به تو
چه ربطی داره؟راننده لبخندی زد و گفت:اگر به من ربطی نداره پس برای کی
آرایش کرده؟
اگر برای شما بود که در خانه این کار را میکرد!مرد یقه ی راننده را ول کرد
و خشمش را فرو برد.بعد یه دستمال به همسرش داد تا رژش را پاک کند...
گریه های نیمه شب از خوف خدا کجا و خنده های بی خیالی و مستانه امروزی کجا ؟
فریاد یا حسین (ع) از ترس شیمیایی کجا و نعره مستانه از شب نشینی ها کجا ؟
تکه تکه شدن بدن شهید به وسیله خمپاره کجا و از پا در آمده هوی و هوس کجا ؟
احیا گرفتن و شب زنده داری کجاو شب گردی و الواتی وتاصبح پای فیلم مبتذل کجا؟
گریه افتخار مادر شهید از خبر شهادت فرزندش کجا وگریه ننگ خانواده معتاد از شنیدن مرگ او کجا ؟
آقایان لطفا کمی با غیرت باشید ... خانم ها لطفا کمی حیا کنید…
ادامه...
واسه
چی هر هفته میری کلیسا؟!
یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته، رُزی، خانم نسبتا مسن محله
داشت از کلیسا برمیگشت ...