بی مزار...محسن

...نفس سوخته را مرهم ودرمانی نیست....

بی مزار...محسن

...نفس سوخته را مرهم ودرمانی نیست....

مشخصات بلاگ
بی مزار...محسن
پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۳ , ۲۲:۲۱
    مرض
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

  • سیدمحسن علوی

پرسید: ناهار چی داریم مادر؟

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی...

با خنده رو به مادر کرد و گفت: ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند...

چند وقت بعد...

عملیات والفجر٨ ...

توی اروند رود گم شد...

و مادر... تا آخر عمرش ماهی نخورد...

  • سیدمحسن علوی
  • سیدمحسن علوی

استاد فاطمی نیـا حفظه الله :
برخی‌ها هنــوز اخلاق خود را در خانـه درست نکرده‌انــد
به فکر عارف و سالک شدن افتاده‌انــد.
باید اخلاق و عرفان و سلوک را از خانـه آغاز کــرد.
یکی ازموانــع بزرگ اجابت دعا، دل شکستــن است.
امروزه متاسفانه خیــلی معمول شده؛
با یــک حرف تلخ این نور نماز شب از بیــن می‌رود.
خدا شاهدست الان مردم خیــلی دست کم گرفته‌انــد آبرو بردن را.
خدا این گنــاه را نمی بخشد .

  • سیدمحسن علوی

برزیل گل باران میشود
غزه و عراق گلوله باران ...
ما هم دغدغه هایمان این است که چرا تیممان باخت چرا برزیل گل خورد ؟

بعد هم نشستیم میگوییم اللهم عجل لولیک الفرج
چرا آقا نیامد ؟
  • سیدمحسن علوی

  • سیدمحسن علوی

  • سیدمحسن علوی

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):

یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی،...

  • سیدمحسن علوی

من عاشق و مامور به صبرم، یا نه؟

در فکر شب اول قبرم، یا نه؟

چندیست که ازخودم سوالی دارم
من منتظر امام عصرم، یا نه؟

  • سیدمحسن علوی

  • سیدمحسن علوی

  • سیدمحسن علوی

هــــمیشه یادت باشه ، اگه گـــــدا دیدی
هیچوقت تو دلت نگـــو راست مـــیگه یا دروغ…بـــدم یا ندم…آدم خوبیه یا بدیه
چشماتو ببند و کمکش کن تا وقتی رفتی گدایی پیش خــــــدا
خدام تو دلش این ســـــوالا رو از خودش نپـــــــــرسه
چشماشو ببنده و بهـــت بده…

  • سیدمحسن علوی

خود باید مراقب ارزش ها باشیم

(!)تلویزیون آمد: .... خواب رفت!
(!)زنا آمد: .... ازدواج رفت!
(!)سود آمد: .... برکت رفت!
(!)مُد آمد: .... حیا رفت!

  • سیدمحسن علوی

چه سنگدل است سیری که گرسنه ای را نصیحت می کند تا درد گرسنگی را تحمل نماید. - جبران خلیل جبران
و چه سنگدل است کسی که یک روز غذا نمیخورد تا گرسنه ای را درک کند بی آنکه سعی و تلاشی در سیر کردن آن گرسنه داشته باشد

  • سیدمحسن علوی

◥ امـام خامنـــ♥ـــه ای حفظه الله ◣ :

یک حرف خوبـی را اخیـراً یـک جایی خواندم ،
یکی از کارشناسان دولتـی آمریــکا گفته است :
آشتی میان ایــران و آمریــکا امکان‌پذیر است،
امّا میان جمهوری اسلامی با آمریـکا ممکن نیست، حرف درستـی زده .

◥ ۱۳۹۳/۰۴/۱۶ ◣

  • سیدمحسن علوی

این شعر سروده ی یک بچه ی آفریقایی است و استدلال زیبا و

شگفت انگیزی دارد:

  • سیدمحسن علوی

از تو گفتن ها
به تیراژ بی نهایت چاپ می شود،
می رود کتابخانه ها.
عمل کردن اما هنوز
در انبارهای غفلت
خاک کج فهمی می خورد!
.
با ندبه ی ما نیامدی حرفی نیست
این هفته تو گریه کن که ما برگردیم…!
.
.
.
“اللهم عجل لولیک الفرج

  • سیدمحسن علوی


  • سیدمحسن علوی

  • سیدمحسن علوی



تقریبا سال 54 بود صبح یک روز جمعه مشغول بازی بودیم .سه نفر غریبه جلو امدند و گفتند :ما از بچه های غرب تهرانیم ابراهیم کیه ؟بعد گفتند بیا بازی سر 200 تومان .دقایقی بعد بازی شروع شد .ابراهیم تک و انها سه نفر بودند ولی با این وجود به ابراهیم باختند .همان روز به یکی از محله های جنوب شهر رفتیم و سر هفتصد تومان شرط بندی  کردیم و خیلی سریع بردیم .موقع پرداخت پول ابراهیم متوجه شد انها پول ندارند و مشغول قرض کردن هستند یکدفعه ابراهیم گفت :آقا یکی بیاد تکی بازی کنه اگه برنده شد ما پول نمیگیریم .یکی از انها جلو امد ابراهیم خیلی ضعیف بازی کرد انقدر ضعیف که حریفش برنده شد.هفته بعد دوباره با همان بچه های غرب تهران و دونفر از دوستانشان با ابراهیم سر 500 تومان بازی کردند .و ابراهیم با ا ختلاف زیادی برد .شب با ابراهیم به مسجد رفتیم .بعد از نماز حاج اقا احکام گفت .تا اینکه از شرط بندی و پول حرام سخن گفت .و گفت پیامبر(ص)میفرماید:هر کسی پول نا مشروع به دست اورد در راه باطل و حوادث سخت از دست میدهد.و نیز فرمودند :کسی که لقمه ی حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمیشود .ابراهیم با تعجب به همه صحبت ها گوش داد بعد با هم رفتیم پیش حاج اقا و گفت من امروز سر 500 تومان شرط بندی کردم و برنده شدم .و بعد هم ماجرا تعریف کرد حاج اقا هم گفت از این به بعد مراقب باش ورززش بکن اما شرط بندی نکن .هفته بعد دوباره همان افراد برای شرط بندی پیش ابراهیم امدند ولی ابراهیم نپذیرفت و آنان شروع به تمسخر کردن و میگفتند :ترسیده، پول نداره ،میدونه می بازه ....ابراهیم به انها گفت که شرط بندی حرومه و اگه از این موضوع اگاه بوده با انها شرط نمی بسته و پول انها را به فقیران داده ...که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد.

نقل از مهدی فرید وند و سعید صالح تاش برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم


  • سیدمحسن علوی

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به دریای دل اربابم
قایق از خشم پر است...

  • سیدمحسن علوی

یادمان باشد به دل کوزه ی آب،که بدان سنگ شکست . . .
بستی از روی محبت بزنیم!!
تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند . . .
آبرویش نرود . . . !
یادمان باشد فردا,ناز گل را بکشیم . . .
حق به شب بو بدهیم . . .
و نخندیم دگر به ترکهای دل هر گلدان . . . !!
و به انگشت نخی خواهیم بست، تا فراموش نگردد فردا…!
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد . . .
و بدانم که شبی، خواهم رفت . . . !!!!!!!!
و شبی هست که نباشد پس از آن، فردایی . . . !!!!

  • سیدمحسن علوی

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
♥•٠·

  • سیدمحسن علوی

یکی از مشکل های بدحجابی از اون جایی شروع شد که

توی سینما زنان باحجاب و چادری یانقش کلفت خونه رو بازی کردن

یانقش یک انسان سخت گیر و غیرقابل تحمل و پرخاشگر...

اما بدحجاب ها....

نظر شما چیست؟

  • سیدمحسن علوی


گفتم: حجاب: گفت: پاد زهر نگاه های هوس آلود ★


گفتم: بد حجاب؟ گفت: چراگاه چشمهای گرسنه★


گفتم: بی حجاب؟ گفت:دستفروش بازار عفت ★


گفتم: چشم ناپاک؟ گفت: آلبوم مناظر شهوت انگیز★


/// امشب وجدانت را از طرف من ببوس! اگر بیدار بود…./

  • سیدمحسن علوی

كد ماوس


  • گروه طراحی