بی مزار...محسن

...نفس سوخته را مرهم ودرمانی نیست....

بی مزار...محسن

...نفس سوخته را مرهم ودرمانی نیست....

مشخصات بلاگ
بی مزار...محسن
پیام های کوتاه
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۳ , ۲۲:۲۱
    مرض
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

اجازه

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۲۸ ب.ظ

آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم.....

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟ …

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …


  • سیدمحسن علوی

نظرات  (۱)

  • حمید آقا راضی
  • ظاهرا آن جوان هم بدش نمی آمده نگاه کند
    به عبارت دیگر آب پیدا نمی کرده والا شناگر قابلی بوده
    خدایا ما را از شر خودمان ، در زمانی که فکر میکنیم ما مسلمانیم و همه بغیر از ما کافرند ، حفظ بفرما !
    الهی آمین
    پاسخ:
    سلام
    اگه بدش میومد که اجازه نمیگرفت!!!
    الهی آمین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    كد ماوس

    
  • گروه طراحی